سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
اسفند... تولد ... حمید .... آیدا ! - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

 به نام اهورای پاک

سلام .

اول : من روز ولنتاین در طی یک عملیات جنگی ! با حمید سید هاشمی آشتی کردم ! ولی متاسفانه حمید خیلی عوض شده و اخلاقهای بد زیادی پیدا کرده !

خوب اسفند ماه تولد دو نفر از دوستان من هستش ! 4 اسفند تولد حمید و 11 اسفند تولد آیدا ! ( خدا نگذر از سر تغسیرات اونایی که بد موقع به دنیا میان !! )

منم یکهو جو زدمو مرام گذاشتم و گفتم پنجشنبه هفته پیش به خرج خودشون خونه ما پارتی بگیرن ! ولی من مریضم و هیچ کاری نمی کنم !
 

ما اینو گفتیم ولی از همه بیشتر کار کردم !!! با مدیریت اینا هم که باید می دید چی شد ! خر تو خر ! چیپس و همه چی گرفتن ! مشروب ندارن ! مهمونا آمدن ! خود میزبانا نه!!!! وسط مهمونی من باید برم خرید !!

این اکیپ حمید هم که جز یک دوستش به اسم محمد علی همه مورد دار ! مخصوصا دختری که باهاشون اومده بود ! این دوستای آیدا هم جو گیر ! تازه به این دختره هم تیکه انداخته بودن شانس آوردیم  دعوا نشد و حمید به رویه خودش نیاورد ! خلاصه تا آخر مهمونی این دوتا گروه گیر داده بودن به هم ! منم گفته بودم دعوا شه چون دو طرف دوستامن میشینم فقط بهتون می خندم ! اینم از مهمونی ما تورو خدا ! وقتی بلد نیستن مهمونی اداره کنن کی میگه شکر اضافی بخرند !

شاد زی .

 


موضوعات یادداشت
شنبه 83 اسفند 15 ساعت 1:37 عصر

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
64703: کل بازدید
455 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب