دورود ...
این دفعه به نام کی شروع کنم !؟ به نام اهورای پاک ! به نام شیطان ! یا به نام خودم !
ولی نه به نام هیچ کس شروع نمی کنم ...
خوب مدتهاست که دیگه نمی نویسم ... خیلی خستم ... هم جسمم هم روحم ... دیروز که خودمو تو آینه دیدم .. حالم بد شد ... دیگه خبری از اون بازو ها و هیکل تیکه تیکه نبود ... با مشت می زنم تو دل خودم ... وای عجب دردی ! شده عینه حلوا ! انگار نه انگار که یک زمانی مثل سنگ بود ! سعی می کنم چند تا تکنیک بزنم یا حتی اقلا پامو کامل باز کنم ! نه خیر عمراً نشه !!
به چشمام خیره میشه ... دردی رو میبینم خیلی آشنا ... ای بابا این حرفها که چی ؟!
می دونید چرا اسم اینجارو کردم پسر شیطان ! چون دیدم که چی هر روز بیام مثلا بگم دیروز رفتیم خونه مادر بزرگم برای روز مادر یا ... که چی ؟ که به درد هیچ کس نخوره هیچ یکسری هم سو استفاده کنند! آخه مگه اینجا جای این نوشتهاست !!!! گفتم میام یکسری مزخرف می نویسم تا دلم خنک شه ولی حق در مقام انسان نوشتن رو ندارم پس اسم اینجارو عوض کردم ... ولی بعد دیدم خوب اینم که چی ؟! یاد سه سال پیش افتادم که وبلاگ نویسی رو شروع کرده ... یاد دوره دوم مسابقات افتادم که برنده شدیم ! گفتم من که همه می شناسنم این همه آشنا دارم کافی ازشون بخوام یک لینک بدن تا این جا هم مثل بلاگ قبلی گل کنه ولی اندفعه فقط خودم می نویسم ... تازه الان که پیشرفتم بیشتر بوده دیگه یک ضرب به صورت تخصصی در مورد شبکه و امنیت می نویسم ... ولی می دونی چیه ! گفتم اون سری مثلا چی شد که حالا بشه !!! دلم سیاه شده خیلی ... دیگر جایی برای موندن نیست اگرم هست دیگه حوصله ای نیست ... نمی دونم چی کار کنم ! چرا همش دارم نق می زنم خوب آخه اصلا کسی اینجا نمی یاد که من نگران چیزی باشم ... شاید این یا بعدی آخرین مطلب این بلاگ بی خود باشه .. آخه چی دارم برای گفتن !؟ وقتی نه معرفتی هست و نه وجدانی ! واقعلا چی بنویسم شما نظرتون چیه ؟!
شاد زی .
|