سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مجادله به باطلش فراوان شود، کوری اش از حقیقت ماندگار شود . [امام علی علیه السلام]
قرار پنجشنبه .... تولد دایی - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

 به نام اهورای پاک .

درود بر تمام دوستان.

راستش این مدت که نمی نویسم هم حوصله ندارم هم اینکه به نظرم دیگه با نوشتن روزنوشتهام و خاطراتم سطح وبلاگم خیلی آمده پایین ! آخه مردم چی کار دارند من دیروز چی کار کردم یا فلان دوستم به من چی گفت ... برای همینم می خواهم مقاله های آ‏شنایی با زرتشت و درسهایی از بزرگان ( نقل قولهایی از فیلسوفان و عالمان ایرانی و خارجی مثل نیچه و یا برتولت برشت ) شروع کنم ... و در کنار آنها روزنوشتهام رو هم مثل همین مطلب بنویسم !!! فکر کنم اینجوری هم من لذت می برم و هم خوانندگان این وبلاگ به هر حال ..

جاتون خالی نباشه ما پنجشنبه صبح یک قابلمه پولو درست کردیم . راهیه تجریش که محل قرار بود شدیم .. طبق معمول من از همه زودتر رسیدم .  بعد از 5-10 دقیقه هم نیما و حسام آمدن ولی اگر شما بقیه 10 نفری که قرار بود بیان رو دیدین ما هم دیدیم !!هی بچه ها گفتن پسش اینا کوشن گفتم به خدا همه تا دیشب می گفتند میایم !! من چه می دونم خلاصه ما 3 نفرم رفتیم بازار 1کیلو جوجه کلی مخلفات خریدیم و رفتیم کوه !! بعد کلی بالا رفتن رفتیم دمه رود خونه و با یکسری حرکات سینمایی .. آکروباتیک رفتیم اون طرف رود خونه و ذغالو کباب واااااااااااای جاتون خالی ما سه نفر یک قابلمه بزرگ پر برنج و یک کیلو جوجه و اونهمه مخلفات تا ته خوردیم !!! یک دختر پسر هم بودند که بعد مدتی زدن تو کارهای غیره اخلاقی که ما با اون وفاحتمون ( درست نوشتم ؟!‏) بالاخره از رو رفتیم و گفتیم بابا یکی یه پرده بکشه اینا از ما پررو ترن !!! ساعت 6 هم بود که من گفتم بچه ها چرا آب رودخونه خغن گل شده چرا آب انقدر شدید شد ! بله ! آب آمده بود بالا حالا خر بیار باقالی بار کن ! چه جوری بریم ! جاتون خالی مجبور شدیم از یک کوه نیمه صاف بریم یالا !! خلاصه اینم از تولد ما !

2- 3شنبه همین هفته هم تولد دایی من بود .. منم یک دست مال سر نو گرفته بودم که اونجا نشون دادم و همه گفتند واااااای چقدر خشگل شدی !!! بذار باشه ! ( ما رو داری !! هی راست آمدم ! چپ رفتم .. رفتم جلو آیینه ! ولی این زیبایی رو ندیدم !! )

ما هم که دیدیم گویا جو دموکراسیه حمله کردیم به مشروب که اسپرینوف بودو منم عاشقش ! تا تونستم خوردم !! هیم مامانم گفت بسته خجالت بکش داییت پستتو می کنه اهمیت ندادیمو بله ! بعدشم کلی رقصیدم جاتوم خالی !!
شاد زی .


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 84 اردیبهشت 8 ساعت 12:0 عصر

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
44771: کل بازدید
5 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب