سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
روز نوشت چهار شنبه ! - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

                            به نام اهورای پاک

سلام .

دیروز مادرم خانه ما بود ( پدر و مادر من 5ساله که از هم جدا شدن !‏) با مادرم رفتم دانشگاه شهید بهشتی برای معاینه مادرم ! چون مامان تازه جراحی کرده بود و مامانم تا تونست پاچه این دکترای بدبخت رو گرفت بعدشم که آمدیم خونه مامان هی قور زد که این گربه چرا همش تو خونست مریض میشید آخه ما یک گربه در خانه و 6 بچه گربه در حیاط داریم !!!! و طی یکسری مذاکرات تصمیم گرفتیم که بندازیمش بیرون ! بعدشم که من رفتم بیرون یه چرخی زدم و وقتی برگشتم دیدم آریا تو اتاق باباست و داره بازی می کنه و نسیرین در رو روش قفل کرده و رفته بیرون ... (  نسرین کسی است که برای امور خانه و آریا با ما زندگی می کنه و من به شدت ازش بدم میاد !‏) آریا هم دست شویش گرفته بود و من نمی دانستم چی کار کنم ! خواستم از پنچره بیرون بیارمش که نرده بان را پیدا نکردم دیگه عقلم به هیچ جا نرسید !!! تا بالاخره آریا نتونست تحمل کنه و .... !!! وقتی نسرین آمد من نا خود آگاه شروع به عربده زدن کردم ! و وقتی دیدم نمی تونم خودم رو کنترل کنم رفتم بیرون و بغدشم گرفتم  خوابیدم و سلام .


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 آذر 5 ساعت 10:47 صبح

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
58705: کل بازدید
66 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب