سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
روز نوشت چهار شنبه ! - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

                            به نام اهورای پاک

سلام .

دیروز مادرم خانه ما بود ( پدر و مادر من 5ساله که از هم جدا شدن !‏) با مادرم رفتم دانشگاه شهید بهشتی برای معاینه مادرم ! چون مامان تازه جراحی کرده بود و مامانم تا تونست پاچه این دکترای بدبخت رو گرفت بعدشم که آمدیم خونه مامان هی قور زد که این گربه چرا همش تو خونست مریض میشید آخه ما یک گربه در خانه و 6 بچه گربه در حیاط داریم !!!! و طی یکسری مذاکرات تصمیم گرفتیم که بندازیمش بیرون ! بعدشم که من رفتم بیرون یه چرخی زدم و وقتی برگشتم دیدم آریا تو اتاق باباست و داره بازی می کنه و نسیرین در رو روش قفل کرده و رفته بیرون ... (  نسرین کسی است که برای امور خانه و آریا با ما زندگی می کنه و من به شدت ازش بدم میاد !‏) آریا هم دست شویش گرفته بود و من نمی دانستم چی کار کنم ! خواستم از پنچره بیرون بیارمش که نرده بان را پیدا نکردم دیگه عقلم به هیچ جا نرسید !!! تا بالاخره آریا نتونست تحمل کنه و .... !!! وقتی نسرین آمد من نا خود آگاه شروع به عربده زدن کردم ! و وقتی دیدم نمی تونم خودم رو کنترل کنم رفتم بیرون و بغدشم گرفتم  خوابیدم و سلام .


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 83 آذر 5 ساعت 10:47 صبح

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
57800: کل بازدید
125 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب