سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]
سلازار ... حسادت و معرفی چند شخصیت ! - Son OF SATAN !! ( پسر شیطان )
 

سالازار

به نام اهورای پاک

 

سلام دوستان تصمیم گرفتم از این به بعد با نیک نیمی که بعضی از دوستانم برای صدا کردن من استفاده کنم که هم برای بقیه جا بیافته و با این نام صدام کنم هم یکم اسم واقعیم کمتر تابلو بشه ! البته اسم واقعیم رو در قسمت مشخصات فردی قرار دادم ... و این نام هم سالازار هست ...

معرفی 3 شخصیت :

1- سالومه کاظمی : یکی از دوستان آنوشا که در استرالیا زندگی می کنه و ما بهش میگیم سالی و هم سن ما هستش ... فوق العاده دختر خوبی و به من خیلی لطف داره

2- شهاب نوبخت : دوست چهار ساله من که همیشه کنار هم می نشستیم ! و بچه محلم هستیم ! کلی آقاست عشق ماشینه ... کامپیوترشم بد نیست ... به زور هم می خوان ببرنش ترکیه !‏

3- طناز : یک دوست آنوشا که از مهر باهاش دوست شد و شاید از معدود افرادی باشه که من به شدت ازش متنفرم !!!

حسادت : آقا من عجیب تازگی دچار این بلای حسادت شدم ! از مقیه که داستان من و آنوشا تموم شده  من با هیچ دختری رابطه نزدیک و یا عاطفی ندارم ( یه جوارایی از رابطه با دختران متنفر شدم !!) ولی رو دو نفر عجیب احساس حسادت دارم !! یکیش مادرمه!!! نمی دونم چرا تازگی انقدر روش حساس شدم و دومی مهساست !!!!‏ عجیب روی این آدم حسود و حساس شدم از اینکه زیاد آنلاین میشه عصبی می شم ! حتی فکر کنید دیشب که برای اولین بار بعد از رفتنش باهاش حرف زدم از اینکه من تا حالا مقعیت نداشتم که باهاش حرف بزنم ولی شهاب داشته خیلی عصبی شدم !!‏ و حتی امروز که شهاب رو دیدم و دیدم عکسهای جدید مهسا رو داره که من ندارم دیگه داشتم منفجر می شدم ! من هیچ وقت اینجوری نبودم و تا ناراحتی پیش نیاوردم باید این مشکل رو حل کنم !! کسی راه حلی به زهنش می رسه ؟!‏

ID منم تو یاهو great_salazar هستش

شادزی


موضوعات یادداشت
شنبه 83 بهمن 17 ساعت 5:55 عصر

خانه مدیریت شناسنامه 
موضوعات
63775: کل بازدید
88 :بازدید امروز
آرشیو
لوگوی خودم
 
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
عکس رفقام
رفقام
حضور و غیاب
Contact Me:
آوای آشنا
طراح قالب